نظریه منبع محور[1]
در این نظریه، برای دست یابی به مزیت رقابتی پایدار به نقاط ضعف و قوت درون بنگاه ها توجه شده است. این نظریه تاکید را از محیط رقابتی بنگاه به منابع مورد نیاز بنگاه برای رقابت، انتقال می دهد. مشخصا نظریه منبع محور روی گروه منابع جذاب و رفتار آن ها متمرکز شده است ( راسخی و ذبیحی لهرمی،1387، ص 41). بارنی در مقاله خود در سال 1995 به بررسی این نظریه و اجزاء مهم آن ازجمله منابع، قابلیتها و صلاحیتهای اصلی و متمایز پرداخت و شرایطی را که از آن طریق صلاحیتهای اصلی به مزیت رقابتی پایدار تبدیل میشوند، بیان نمود (Barney, 1995, p 51). در سال 1996 زو و کواسگیل[2] در مقالهای به تفکیک نظریه های سازمان صنعتی و منبع مدار پرداخت و خصوصیات هرکدام را موردبحث قراردادند (Zou & Cavasgil, 1996, p 55) و پسازآن، این خصوصیات را در محیط استراتژی جهانی بررسی نمود. در سال 1997، کمپ بل و لاچ[3] با گردآوری تعدادی از مقالات موجود درزمینه نظریه منبع محور به تألیف کتابی به نام استراتژی بر پایه صلاحیتهای اصلی پرداختند (Campbell & Luches, 1997, p 7) و سرانجام در سال 1998، میلر[4] در کتاب مدیریت استراتژیک خود، با ارائه مدلی ابتدایی، به بررسی نحوه تأثیرگذاری صلاحیتهای شرکت بر سود آن پرداخت (Miller, 1998, p 14-22) و در همان سال، هیل و جونز [5]یکی از کاملترین مدلهای ارائهشده در زمینه مدلهای منبع محور را ارائه نمودند. این دو محقق در ویرایش دوم کتاب خود، تحت عنوان نظریه مدیریت استراتژیک، در تکمیل عقاید قبلی خود، به توضیح کامل هر یک از اجزاء مدلشان شامل منابع، قابلیتها، صلاحیتها، مزیت رقابتی و سود پرداختند و چهار بعد کیفیت، کارایی، نوآوری و پاسخگویی به مشتریان را بهعنوان ابعاد مزیت رقابتی مطرح نمودند (Hill & Jones, 1998, p 105-127). این نظریه دو فرض اساسی مدلهای محیطی یعنی همگنی منابع و فرصتها در میان بنگاههای صنعت مشابه و تحرک کامل منابع را کنار گذاشته و تأکید خاصی بر منابع [6]، قابلیتها[7] و صلاحیتهای[8] بنگاه دارد (Agha et al., 2012, p 194) که هر یک از آنها به شرح زیر میباشند.
الف) منابع :منابع، عوامل تولیدی هستند که بنگاه با به کارگیری آن ها کالاها و خدمات باارزش را برای مشتریان خود تولید می کند (Wheleen & hunger,2000,p 42) منابع ملموس شامل داراییهای فیزیکی مانند زمین، ساختمان و مواد خام است که بر اساس ترازنامه، بهآسانی قابلمحاسبه میباشند و منابع غیرملموس همان دانش، نام تجاری و شهرت بنگاه است که در ترازنامه آورده نمیشوند و به دلیل اهمیت دانش، خلق شهرت و سختی دست یابی به آنها، شاخص مهمی در اعمال استراتژی بهحساب میآیند (راسخی و لهرمی، 1387، ص 42)؛ اما بارنی[9] (1991) بر این باور است که منابع بنگاه شامل تمامی داراییها، ظرفیتها، فرآیندهای سازمانی، ویژگیهای بنگاه، اطلاعات، دانش و غیره است که بنگاه را قادر میسازد تا استراتژیهایی را بهکارگیرند که کارایی و بهرهوریاش را افزایش دهد. برای منابع، دستهبندیهای مختلفی ارائهشده است که عبارتاند از (Barney, 1991, p 102) :
- منابع سرمایهای فیزیکی: زیرساختها، مکانهای جغرافیایی و دسترسی به مواد خام
- منابع سرمایهای انسانی: آموزشها، قضاوت و تصمیمگیری، هوشمندی روابط و بینش مدیران و کارکنان
- منابع سرمایهای سازمانی: ساختار رسمی گزارش دهی، فرآیندهای رسمی و غیررسمی برنامهریزی، سیستمهای کنترل و راهبری شبکههای داخلی و خارجی
ب) قابلیتها: قابلیتها عبارتاند از مهارتهای موردنیاز بنگاه برای کسب مزیت کامل از منابع موجود. بهعبارتدیگر، قابلیتها بهعنوان مهارتهای یک بنگاه در هماهنگسازی منابع و استفاده بهرهور از آنها تعریف میشوند (راسخی و ذبیحی لهرمی، 1387، ص 43). تیس و همکارانش[10] (1997) قابلیت سازمان را توانایی سازمان برای تغییر و پذیرش تحولات مالی، فن آورانه و استراتژیکی تعریف نموده و اظهار داشتهاند که اساساً بهبود قابلیتهای سازمان درگرو ارتقای سرمایههای انسانی است. بااینوجود، همواره توافقی در خصوص تعریف قابلیتها صورت نگرفته و همواره، تمایز قابلیتها از صلاحیتها کار دشواری میباشد (Teece et al., 1997, p 511).
پ) صلاحیتها :در صورتی که دارایی ها و قابلیت های بنگاه را کنار یک دیگر قرار دهیم، صلاحیت های بنگاه به وجود می آیند(Wheleen &Hunger, 2000, p 29 (. صلاحیتهای اصلی آنهایی هستند که یک بنگاه بهخوبی میتواند آن را انجام دهد و زمانی که این صلاحیتها بهتر از صلاحیتهای رقبا باشند؛ صلاحیتهای متمایز نامیده میشود. در حقیقت، صلاحیتها در دو گروه کلی جای میگیرند که عبارتاند از( Lin & Wu, 2014, p 409):
- صلاحیتهای ضمنی[11] : که درنتیجه فرآیند یادگیری ذهنی و شخصی در امور روزمره توسعه مییابد، در شاغلان تجسمیافته و قابلتبدیل به قوانین روشن و یا هنجارهای رفتاری نمیباشند؛ مانند فرآیند یادگیری با انجام کار[12].
- صلاحیتهای صریح[13] : که در قوانین سازمانی، کدهای رفتاری و منابع دانش مکتوب موجود تجسمیافتهاند. این دسته از صلاحیتها به علت دسترسی به قوانین و به دلیل تشخیص آسان بهوسیله کارکنان، کسبشده و توسعه داده میشوند .
در حقیقت،نظریه منبع محور بر این امر تأکید دارد که بنگاهها بهمنظور دست یابی به مزیت رقابتی باید استراتژیهای مؤثری برای بهرهبرداری و محافظت از منابع اتخاذ نمایند تا استفاده از منابع برای بنگاه آسان گردیده و برای رقبا میسر نباشد و تدابیری را به کار گیرد که شیوه بهرهبرداری از منابع برای رقبا غیرقابل تقلید گردد (Barney, 1995, p 52). درمجموع بر اساس نظریه منبع محور، هر بنگاه برای خود صلاحیتها، شایستگیها و توان مندیهایی ایجاد میکند. این صلاحیتها با تأثیر بر ابعاد معروف مزیت رقابتی (کیفیت، کارایی، نوآوری، پاسخگویی به مشتریان) موجب مزیت رقابتی برای بنگاه میشود و درنتیجه سودآوری بنگاه را تحت تأثیر قرار میدهد (Lin & Wu, 2014, p 410).
[1] – Resource Base View (RBV)
[2] – Shaoming Zou & Tamer Cavusgil
[3] – Andrew Campbell & Kathleen Sommers Lunchs
[4] – Alex Miller
[5] – Charles Hill & Gareth Jones
[6] – Resource
[7] – Capability
[8] – Competencies
[9] – Jay Barney
[10]- David Teece & Gary Pisano & Amy Shuen
[11] – Incident Competencies
[12] – Learning By Doing
[13] – Explicit Competencies