نظریات مخالفان وموافقان ارائه تکلیف به دانش آموزان
تکلیف شب در شرایط فعلی مدارس،امری لازم به نظر میرسد،اما تکالیفی که طولانی و خسته کننده نباشد،انگیزه انجام آن در شاگردان به وجود آمده باشد و با توانایی آنان از نظرجسمی و ذهنی مطابقت کند. از همان زمان که بچه ها تمرینات درسی خود را روی لوح کوچک سنگی انجام می دادند، تا به امروز که کاغذ و الوان کتابچه های کلاسور، وسیله انجام این وظیفه آموزشی است،مساله تکلیف شب ومباحثات مربوط به آن همواره برای دانش آموزان ،معلمان و اولیاء مطرح بوده و نظریات موافق و مخالف آنان را برانگیخته است(کردی،1377).
آنان که مخالفت دارند،برخی تکلیف شب را به خصوص در سطح ابتدایی کاری بیهوده می دانند و عقیده دارند که کودکان پس از سپری کردن یک روز طولانی خسته کننده در مدرسه وقتی که خانه می رسند ،بهتر است که اوقات خود را به استراحت ،بازی و یا اشتغال به یک کار سر گرم کننده و به هر حال فعالیت غیر درسی بگذرانند.این قبیل اولیاء که اغلب تحصیلات بالا و موقعیتی مناسب در اجتماع دارند ، به استناد به گفته برخی پزشکان عقیده دارند که بسیاری ازعقب ماندگی های تحصیلی ناشی از خستگی ذهنی کودکان است و این امر استدلال می کنند که حجم زیاد دروس و کمبود وقت برای برای استراحت و تفریح باعث می شود کودکان نتواند مطالب درسی را به خوبی هضم کنند و موقع خواندن تمرکز خود را نیز از دست می دهند و به صورت شاگردانی کسل،بی توجه ومایوس درمی آیند.نکته دیگر که دلیل مخالفت برخی ازاولیاء مربیان تعلیم وتربیت از جمله نویسنده فرانسوی ، «فیلیپ مریو»است،اومعتقد است که تکالیف درسی خانه،به خصوص اگر سنگین وپیچیده باشد می تواند تبعیضات اجتماعی را تشدید کند،زیرا تنها دانش آموزانی که از وجود پدر و مادر تحصیل کرده و محیط خانوادگی مطلوب بهره مند ند می توانند در محیطی آرام و پر انگیزه برای انجام تکالیف،کار کنند و از نظارت و کمک اولیای خود در جایی که دچار مشکل می شوند،برخوردار گردند.بدیهی است چنین امکاناتی برای دانش آموزان متعلق به قشر محروم جامعه وجود ندارد.اتاق های کوچک و پر جمعیت ،بی سوادی یا کم سوادی اولیاء، به عهده داشتن مسؤلیت هایی در اداره خانه و …انجام تکالیف در خانه را برای این کودکان بسیار دشوار می سازد . لذا تکلیف شب اغلب وسیله درگیری و ایجاد مشکلات بین این قبیل دانش آموزان و معلمان می شود.اما عده ای هم که موافق انجام تکلیف شب توسط دانش آموزان بوده اند دلایل خود را چنین ارائه داداه اند که وقتی با معلمان درباره ارائه تکلیف سخن می گوییم،اغلب آن هاعقیده دارندکه این اولیای دانش آموزن اند که بر دادن تکالیف درسی در خانه تأکید دارند.
اولیایی که موافق ارائه تکلیف هستند آن را وسیله ای برای تشخیص توانایی های درسی فرزندشان می دانند و معتقدند که با نظارت برتکالیف متوجه می شوند که آنان مطالب راتا چه حد آموخته اند وچه کمبود هایی دارند.این قبیل اولیا معتقدند که تکالیف درسر شاگردان ،می تواند وسیله ای برای برقراری ارتباط بین خانه و مدرسه باشد،زیرا اولیا از طریق نظارت بر تکالیف متوجه می شوند که در مدرسه چه می گذرد و چه تغییراتی درمحتوا،روش ها و برنامه های درسی شده است.این امر باعث می شود که آنان در مواردی به مدرسه مراجعه نمایند و معلم فرزندشان را ملاقات کنند(بازرگان،1377).
2-13 اهمالکاری در انجام تکالیف درسی
اهمالکاری در انجام تکالیف تحصیلی یکی از مشکلاتی است که دانشآموزان با آن مواجه میشوند. بسیاری از دانشآموزان در انجام یک تکلیف تحصیلی تعلل میکنند و مرتب با خود قرار میگذارند که مثلاً فردا تکالیفشان را انجام خواهند داد. بسیاری از این دانشآموزان آرزو دارند که بتوانند تکالیف خود را به موقع انجام دهند. اهمالکاری را به عنوان « تمایل به دوری از انجام یک فعالیت،وعده به انجام دادن آن در زمان دیگر و استفاده از بهانهها و عذرهای متفاوت برای توجیه این تأخیر و دوری از سرزنش ناشی از آن » تعریف کرده اند.در تعریف اهمالکاری تجربه ذهنی ناراحتی ناشی از این تأخیر را نیز اضافه نمودهاند و با در نظرگرفتن اینکه اهمالکاری در امور تحصیلی و به ویژه آماده شدن برای امتحانات پایان ترم، شیوع بیشتری دارد آن را به عنوان گرایش به:الف) به تأخیر انداختن مداوم یا تقریبا مداوم تکالیف و ب) تجربه اضطراب مداوم یا تقریباً مداوم مرتبط با این تأخیر، تعریف کردهاند.
اهمالکاری در انجام وظایف تحصیلی بر یادگیری و موفقیت تأثیر منفی میگذارد. چه تأخیر در شروع یادگیری و انجام دادن تکالیف باعث خواهد شد که فرصتهای مناسب یادگیری ازدست رفته و مجبور شویم که تکالیف رادر زمانی نامناسب و حتی محدود انجام دهیم و درروند فرآیند یادگیری خلل زیادی ایجاد شود و تکالیف به درستی و بادقت انجام نگیرد.بنابراین باعث میشود که کارهایمان را همراه با ارتکاب اشتباهات فراوان انجام داده و این اشتباهات شانس موفقیت ما را کاهش میدهند.اهمالکاری باعث میشود که نتوانیم خودرا برای امتحان آماده کنیم چنانکه بسیاری ازدانشآموزان و حتی دانشجویان مطالعه درسهای خود را به طور مکرر به تعویق میاندازند و درنتیجه مجبورند شب امتحان مطالب و موضوعات بسیار زیادی را درزمان محدودی مطالعه کنندوباآمادگی نه چندان مناسب درجلسه امتحان حاضر شوند.دلایل زیادی برای عدم موفقیت افراد در زندگی وجود داد. اهمالکاری میتواند مهمترین دلیل باشد.اهمالکاران فرصتهای خودشان رااز دست میدهند،آنهادرمسیرخود موانعی میگذارند و در واقع مسیرهایی را انتخاب میکنند که به عملکرد و موفقیت شان آسیب میرساند و به طور کلی آنها زندگی خودشان راتباه میکنند. اضطراب یکی دیگرازمشکلاتی است که دراثر تعلل درانجام کارهاایجاد میشود. نگرانی از انجام ندادن درست و به موقع کارها، نگرانی از نداشتن زمان کافی برای انجام تکالیف ، نگرانی بر اثر تأخیر در شروع انجام کارها و تکالیف و… این نگرانیها باعث میشود که فرد اضطراب زیادی را متحمل شود . اهمالکاری باعث عملکرد ضعیف درامتحان و ناتوانی در رقابت با دیگر دانشآموزان میشود و باعث میشود فرد به کارها وفعالیتهای دیگر که در مقایسه با انجام تکالیف و مطالعه جذابترهستند، پرداخته و به راحتی ازمطالعه دست بکشد.به طورکلی اهمالکاری با افسردگی و اضطراب بالا،عزت نفس پایین،کارآمدی پایین،اعتماد به نفس پایین و موفقیت تحصیلی و شغلی پایین مرتبط است . در بررسی علل اهمالکاری دو دیدگاه کاملاً متفاوت وجود دارد . دیدگاه اول اهمالکاری را یک ضعف شخصیتی ثابت فرد میداند که در بافتها و موقعیتهای متعددی باعث اهمالکاری افراد میشود.دیدگاه دوم اهمالکاری رانه یک حالت ثابت بلکه یک حالت گذرا و موقعیتی میداند.این دیدگاه علل اهمالکاری را در تأثیرات تعیین کنندهی موقعیتها جستوجو میکند.افراد اغلب دو نوع جهت گیری هدف دارند یا تکلیف محور هستند، یعنی هدف آنها این است که از طریق انجام دادن تکلیف به پاداش بیرونی دست یابند، موفقیت کسب کنند و اینگونه نشان دهند که از دیگران برترند. گروه دیگر تسلط محور هستند، هدف این افراد از انجام تکلیف این است که در آن تکلیف مهارت کسب کنند و به طور کلی به خاطر یادگیری و کسب اطلاعات و مهارت تکالیف را انجام میدهند. اخیراً بعد سومینیز به این جهت گیریها اضافه شده است که به آن اجتناب محور میگویند،افرادی که دراین جهتگیری قرار دارند هدف آنها از انجام دادن تکلیف،اجتناب از شکست است. این افراد برای اینکه از نتایج ناشی از شکست مانند سرزنش ، تنبیه و یا از دست دادن عزت نفس، بگریزند، مداوم در تلاش برای جلوگیری از شکست هستند پژوهشها نشان دادهاند که افرادی که دارای جهت گیری تسلط یابی هستند در مقایسه با تکلیف محورها و اجتناب محورها در انجام تکالیف خود کمتر اهمالکار هستند،برعکس دانشآموزانی که تکلیف محور هستند، گرایش بیشتری به اهمالکاری دارند .
یادگیرندگان خودگردان با توجه به سطح توانایی، و دانش خود و شرایط محیطی،اهدافی برای خود بر میگزینند و برای رسیدن به این اهداف برنامه ریزی میکنند و بر چگونگی پیشرفت خود نظارت میکنند و در نهایت عملکرد خود را مورد ارزیابی قرار داده و خود را تشویق یا تنبیه مینمایند. دانشآموزان خودگردان کمتر اهمالکارند آنها از راهبردهای شناختی مناسبی بهره میبرند، مهارتهای فراشناختی از جمله تنظیم و برنامه ریزی زمان را به طور شایسته به کار میبرند و باورهای انگیزشی مناسبی دارند. نکته جالب توجه این است که مهارتهای یادگیرندگان خودگردان اکتسابی هستند و دانشآموزان میتوانند ضمن کسب آنها یادگیری خود را مدیریت نمایند،برخی از پژوهشگران دسته دوم علل اصلی اهمالکاری را باورهای انگیزشی از جمله خودکارآمدی میدانند. دانشآموزانی که به تواناییهای خود در انجام موفقیتآمیز تکالیف اعتماد کمتری دارند به اهمالکاری گرایش بیشتری دارند. برعکس دانشآموزانی که خودکارآمدی بالاتری دارند، تلاش بیشتر،استقامت بیشتر و برنامهریزی مناسبتر در انجام تکالیف دارند و وظایف و تکالیف خود را به موقع شروع مینمایند.
باورهای غیرمنطقی نیز از جمله عوامل مؤثر بر اهمالکاری افراد است. این باورها باعث میشود که افراد برخی از تکالیف را به صورت فرایندهای ناخوشایند ببینند. کناس (1983) معتقد است که دو باور غیرمنطقی که بیشتر از همه با اهمالکاری مرتبط هستند عبارتند از: 1- باورهای فرد درباره عدم شایستگی خود و2- باورهای فرد درباره سخت و طاقت فرسا بودن دنیا. پژوهشگران بعدی باورهای غیرمنطقی را در چندین شاخص ردیابی کردند.آنها توجه ویژه ای درباره ترس از شکست، کمال گرایی،خودآگاهی و اضطراب امتحان معطوف داشتند. در این میان باورهای کمال گرایی در اهمالکاری نقش عمده ای دارد.از جمله مشکلات افراد اهمالکار نداشتن اهداف کوچک و خرد قابل دستیابی است. بنابراین کمال گراها که اهداف بزرگ و بعضاً غیرقابل دستیابی دارند گرایش بیشتری به اهمالکاری از خود نشان میدهند.
افرادی که دارای باورهای غیرمنطقی مرتبط با کمال گرایی هستند، درباره توانایی خود برای انجام کارها به نحو شایسته دچار تردید میشوند. آنها در صورت انجام ندادن هر کاری با بالاترین کیفیت در شایستگی خود شک کرده و عزت نفس خود را از دست میدهند.بسیاری از دانشآموزان عدم کسب نمره 20 را ناشی از ناشایستگی خود میدانند و ضمن از دست دادن عزت نفس خود، در انجام تکالیف بعدی خود اهمالکار میشوند. ضمن اینکه عزتنفس و خودکارآمدی رابطه مستقیمیبا اهمالکاری دارند( بیابانگرد،1387).